fredag 19. oktober 2012

نیک‌آهنگ جان، دوران قاجار رو فراموش کردی !


   نیک‌آهنگ کوثر در کارتونی وضعیت ارزش ریال را در دوران شاه، خمینی و خامنه‌ای با یکدیگر مقایسه کرده است. که البته در دوران شاه، شاه ایستاده بر ریال در اوج آسمان‌ها پرواز می‌کند
!

پس با این منطق کارتونی هم از ناصرالدین شاه قاجار باید می‌کشید که ایستاده بر ریال در حال فضا نوردیست ! چرا که در آن زمان قیمت هر دلار ۳۲ قران بود ! به نظر منطق نیک‌آهنگ هر چه بیشتر و بیشتر شبیه سلطنت طلبان میشود که در کل تاریخ ایران فقط سه‌ دولتمرد داشته ایم: شاه، خمینی و خامنه‌ای ! از مصدق که نه با ریال‌های ایرانی‌، که با دلار‌های آمریکایی‌ و با همدستی شاه و عواملش سرنگون شد ایشان اصلا خبر ندارد
!
 از این کارتون جناب کوثر میتواند این‌گونه برداشت شود که زمان شاه اوضاع اقتصادی خوب بود، در حالی‌ که شاید وضعیت اقتصادی در آن دوره اندکی‌ از وضعیت فلاکت بار کنونی بهتر بود، ولی‌ سؤ مدیریت اقتصادی، فساد و دزدی حکومت کاملا مشهود بود و تا بالاترین سطوح حکومت و اداری ریشه دوانده بود:
تغييراتی که به دست شاه انجام گرفت، در حقيقت ناچيز و غير مؤثر بود. چون او
به عمق مسائل نمیپرداخت، طبق رسم و عادت تمام همّش را صرف ظواهر میکرد. پول بیحساب نفت چنان جاری بود که ديگر کسی نمیدانست با
دلارها چه بکند. چون نوکيسه گان ولخرجی میکردند تا ثروتشان را به رخ ديگران بکشند،مجتمعی عظيم ايجاد میکردند که تفريحگاه زمستانی شيوخ عرب شود، طيارهٌ کنکورد سفارش میدادند، نيروگاه اتمی میساختند، به کشورهايی پول وام میدادند که نامشان حتی برای منی که بسيار به جغرافی علاقمندم ناآشنا بود، برای ارتش موشک هارپون میخريدند، در حالی که در يک دوره رشد سريع جمعيت آجر به اندازٌ کافی در کشور وجود نداشت تا برای اين مردم خانه ساخته شود.
در حقيقت اسباببازی میخريدند و پول از همان راهی که وارد ايران شده بود باز
خارج میشد و مختصری از آن به صورت رشوه در جيب کارمندان و وزارء باقی میماند.
در کشوری که دچار همه نوع کمبود بود، چشم و همچشمی و خودنمائی رايج شده بود و اين آمد و رفت دلار خاصيتی نداشت جز بالا بردن مخارج زندگی. ... پادشاه میخواست به زنان حقوقی مساوی مردان بدهد، ولی از آنجا که مردان هم صاحب حقوقی نبودند اين تساوی در حد حرف و سخن باقی ماند. رأی زنان بيش از رأی مردان ارزش نداشت، يعنی هر گاه در صندوق باز میشد هميشه 99 % آراء به نفع آن کسی که بايد در آن يافت میشد.
<b>همين شعبده بازی در مورد حق زن برای قضاوت، برای وکيل شدن و برای وزير شدن نيز به چشم میخورد. ...
ظاهر فريبنده تقسيم اراضی نتوانست نتايج فاجعه بار آن را برای مدتی طولانی
بپوشاند. اجرای چنين طرحی احياناً ظرف 20 سال و فقط با توجه به تثبيت ميزان محصول و رعايت عدالت اجتماعی ميسر بود ولی نه به اين شتاب و آن هم تنها با اين هدف که بعد فرياد بر آورند: « انقلاب پيروز شد ». ما در پی انجام کارهای سهل بوديم، نه در فکر ساختن پی و پايه، در نتيجه همه چيز در يک چشم بر هم زدن در هم ريخت.
... به منظور افاده فروختن و افزودن به تعداد زمينداران، زمينها را به چنان قطعات
کوچکی تقسيم کردند که کمتر قطعه ای میتوانست نفعی به صاحبش برساند. روستائيان پس از يک يا دو سال شوق و شعف ناگزير زراعت را رها کردند و به شهرها روی آوردند.
جاذبه های زندگی شهری را هم نبايد از ياد برد، اختلاف سطح زندگی ميان يک نفر
روستائی و شهری روز به روز آشکارتر میشد. اگر برای ميزان معينی گندم آمريکائی
2000 دلار پرداخت میشد، زارع ايرانی در مقابل همان مقدار فقط 700 دلار به دست می آورد. ديگر کسی به صرافت کشاورزی نمیافتاد، به شهر میآمد و سيگارفروشی میکرد.
گله ای که خمينی به دنبال خود به راه انداخت بيشتر از همين کارگران جديد و بیريشه گرد آمده بود.

در آخرين سال سلطنت شاه، هزينهٌ واردات مواد غذائی ايران بالغ بر 8 ميليارد
دلار بود، در حاليکه در زمان مصدق ما گندم و جو و پنبه و برنج به کشورهای مختلف
منطقهٌ خليج فارس، از جمله به پاکستان و به عراق، صادر میکرديم البته تعداد جمعيت بالا رفته بود اما پيشرفتهای صنعتی میتوانست اين ازدياد جمعيت را جبران کند.
ما سد ساختيم، شبکهٌ آبياری بنا کرديم، به کشاورزی مکانيزه روی آورديم ولی هيچ کدام از اين کارها را متناسب با نياز انجام نداديم و درآمد نفت ما، همانطور که قبلاً اشاره کردم، با خريد کنکورد و بر پا کردن مراکز عيش به هدر رفت.
در آغاز طرح اصلاحات ارضی توسط ممالک متحده آمريکا ديکته شد. بدزبانان
میگويند که هدف آن کشور پائين آوردن توليد کشاورزی در ايران بود، تا ما را برای گندم مان نيازمند به ديگران کند، تا کشورهای صنعتی بتوانند پولی را که با يک دست به ما می دهند با دست ديگر پس بگيرند.
دریافت فایل پی‌ دی اف کتاب

Ingen kommentarer:

Legg inn en kommentar

Merk: Bare medlemmer av denne bloggen kan legge inn en kommentar.