ابراهیم نبوی، در مجموعه نوشتاری به انتقاد از ملت ایران و "ویران گری، انقلابی گری، قانون گریزی، توهم توطئه" و هزار و یک اشکال دیگر ما مردم اشاره میکنند. البته قصدم این نیست که ادعا کنم که هیچ کدام از این انتقادات به جا نیست. بدون شک ملت ایران، مثل خیلی ملتهای دیگر کشورهای جهان سوم سرشار از تضاد، مشکلات اجتماعی/فرهنگی/سیاسی، و کمبودها و بد آموزیهای فراوانی است. اما آقای نبوی نقش حکومتها و دیکتاتورهایی که با توطئه و نیرنگ و تهدید و زور و چماق و گلوله، چندین و چند نسل است که از فعالیتهای سازنده اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هزاران هزار شهروند آزاده، فرهیخته و مسالمت جوی کشور ما جلوگیری کرده اند را فراموش میکنند. مگر نه این است که همین شهروندان آزاده هستند که باید ناهنجاریها و مشکلات جامعه را با همکاری دولت و حکومت یک کشور مرتفع سازند؟ و مگر بدون وجود امکان انتقاد و اعتراض به سیاستهای غلط یک حکومت میشود هیچ اصلاحاتی انجام داد؟ وقتی حکومتی کوچکترین انتقادی را بر نمیتابد و شهروندان آزاده خود را تبعید و تهدید و زندان و سرکوب میکند تکلیف چیست؟ آن جامعه چگونه باید اصلاح شود و که میخواهد و میتواند این کار را انجام دهد؟ آقای نبوی فراموش میکنند که کشورها و ملتهای دیگر هم حتا با اینکه بعضا از لحاظ علمی و اقتصادی و سیاسی بسیار پیشرفته تر از کشور ما بودند هم دچار "دیکتاتوری و هرج و مرج و قانون گریزی و انقلابی گری و توهم توطئه" و هزار فاجعه دیگر شده اند. از مهد تمدن غرب که ایتالیا و آلمان و یونان باشند، تا کشورهای آمریکای جنوبی یا کشورهای هم قاره ما مانند چین و کامبوج و کره شمالی و اندونزی و ... مسالهای که اینجا نباید فراموش شود مسئولیت بی چون و چرای دیکتاتوریهای حاکم فعلی و سابق کشور ها، از جمله ایران ما در تمام فجایع کشورها و ملتهای تحت سلطه خود بوده و هست. چرا که یک دیکتاتوری با زور و تهدید و سرکوب قدرت مطلقه و بی چون و چرای سیاسی یک کشور را به دست میگیرد. اما قدرت مطلقه و بی چون و چرا، لاجرم مسئولیت مطلق و بی چون و چرا هم برای دیکتاتور به همراه دارد. حالا این دیکتاتور میخواهد استالین، هیتلر و موسولینی و پینوشه و پلپت و کیم جونگ ایل و سوهارتو و مائو و فیدل کاسترو باشد یا شاه و خمینی و خامنهای!
Ingen kommentarer:
Legg inn en kommentar
Merk: Bare medlemmer av denne bloggen kan legge inn en kommentar.