lørdag 30. juli 2011

" خاتمی : جمهوری اسلامی یعنی اگر مردمان روزی حاکمان را نخواستند بدون درگیری او را برکنار می کنند "



با توجه به سخنان اخیر  محمد خاتمی و دفاعش از "جمهوری اسلامی"  شاید بد نباشد برای پیشگیری از ایجاد سو تفاهمات، تعریف وی را از "جمهوری اسلامی" به همدیگر یادآوری کنیم: "استقلال آزادی، جمهوری اسلامی، به همان معنی که در دنیا هم عرضه شده است. حاکمان از مردم اند و نماینده های مردم اند و تحت نظارت مردم اند. اگر حاکمان از مردم اند انتقاد از حاکمان هم وظیفه مردم است و وظیفه حاکمان است که در مقابل انتقاد مردم تسلیم باشند. و اگر جمهوری اسلامی یعنی اراده مردم حاکم است مردم می توانند با اراده آزاد خود حاکمان را روی کار بیاورند و اگر روزی آنها را نخواستند بدون درگیری و با مسالمت حاکم را برکنار می کنند و حاکم دیگری را به جای او می نشانند و بر او نظارت می کنند.".
(سید محمد خاتمی در دیدار با اعضای انجمن فرهنگ و سیاست دانشجویان دانشگاه شیراز,  سایت کلمه, سه شنبه, ۲۸ تیر, ۱۳۹۰  )

جناب علم الهدی! اگر روزه خواری ۲۵ ضربه شلاق دارد، قتل انسان‌های بی‌ دفاع در خیابان که با حمایت تو و رئیست خامنه‌ای انجام شد چه مجازاتی دارد؟


امام جمعه شهر مشهد، که هر بار دهانش را باز می‌کند ما مشهدی‌ها را جلو هموطنانمان شرمگین می‌کند، در افاضاتی جدید گفته اند:  "روزه‌خواري در ملأعام 25 ضربه شلاق دارد كه قوه قضاييه براي اقامه حدود الهي، بايد اين حد را جاري كند."حال سوال این است: جناب علم الهدی، چرا نظرت را در مورد حکم شلاق آن جانیانی که  با حمایت تو و رئیست خامنه ای، جوان‌های مردم را در خیابون‌ها کشتند و یا در زندان‌ها به آنها تجاوز کردند را اعلام نمیکنی‌؟ اگر روزه خواری ۲۵ ضربه شلاق دارد، شکنجه و قتل انسان‌های بی‌ دفاع چه مجازاتی دارد ؟ 

fredag 29. juli 2011

جناب شمقدری! اگر هتل مکانیست که در آن مریض قلبی را زیر مشت و لگد میگرند ادعای شما صحیح است! "زندانهای ایران هتل است"!

 شرح بیشتری ضروری نیست، فقط قصد یادآوری جنایاتی که مأموران خامنه‌ای علیه هموطنان آزاده، از جمله علیه زنده یاد رضا هدا صابر،  انجام  داده اند را داشتم و اینکه اگر جناب شمقدری تصور کرده اند که ملت ایران وحشیگری‌های حکومت ولی‌ وقیح را به این زودی از یاد برده‌اند کور خوانده اند!

torsdag 28. juli 2011

اصلاحات یا سرنگونی؟


سالهاست که بحث و جدل سخت و وسیعی بین هموطنان و طیف‌های مختلف سیاسی بر سر چگونگی‌ رسیدن ملت ایران به دموکراسی و حقوق شهروندی و انسانی‌ خود در جریان است. بخشی از شخصیت‌ها و گروه‌های معترض به دیکتاتوری حاکم که عمدتاً در داخل کشور حضور دارند، راه رسیدن به دموکراسی را مخالفت با اهرم‌های اصلی‌ و کلیدی اعمال دیکتاتوری در داخل سیستم میدانند، مانند شخص ولی‌ فقیه و شورای نگهبان، و بخش دیگر شخصیت‌ها و گروه‌های معترض  که به دلیل سرکوب توسط حکومت و نبود امکان فعالیت علنی در داخل کشور، عمدتاً در خارج از کشور حضور دارند، راه رسیدن ملت ایران به دموکراسی و حق تعیین سرنوشت را در سرنگونی کل سیستم و انقلاب میدانند.

 تجربه نشان داده است که مطرح کردن شعار سرنگونی چه هزینه‌ها و سرکوبی را موجب میشود و حکومت تا چه حد یکپارچه و مصمم مخالفان خود را سرکوب و قتل عام می‌کند. در این میان هم مردم عادی در بهترین حالت فقط نظاره گر خواهند بود و  حکومت را "نفرین" خواهند کرد. همانگونه که متاسفانه در سرکوب‌های دهه ۶۰ شاهد انفعال قشر بزرگی‌ از شهروندان بالقوه معترض بودیم.

در واقع باید توجه داشت که شعار سرنگونی یک نوع اعلام جنگ با کل حکومت، از شخص اول که خامنه‌ای باشد تا تمام ارگان‌ها و نیرو‌های نظامی و انتظامی  آن است. یا به عبارت دیگر شعار سرنگونی حکومت را متحد خواهد کرد. در مقابل باز هم تجربه نشان داده است که شعار "اصلاح" کم هزینه تر بوده است، قدرت سرکوب و انگیزه حکومت را برای سرکوب کاهش داده است و باعث تفرقه و چند دستگی در حکومت شده است. ما باید از این تجارب سخت و پر هزینه درس بگیریم و شعاری را مطرح کنیم که بیشترین شهروند معترض را متشکل کند و در صورت لزوم به خیابان‌ها بکشاند.

 نکته کلیدی مساله ایستادگی و تداوم اعتراضات و پافشاری بر خواست‌های "اصلاح طلبانه" هست (انتخابات آزاد، لغو نظارت استصوابی، نفی زورگوی‌های ولی‌ فقیه یا هر خواسته "اصلاح طلبانه" دیگر). فقط نباید اشتباه بزرگ خاتمی را در زمان ریاست جمهویش تکرار کنیم که همانا کوتاه آمدن در برابر دیکتاتوری و زورگویی‌های "ولی‌ فقیه" و همدستانش بود!

 در صورت ایستادگی و مقاومت در برابر دیکتاتوری، و حفظ و مستحکم کردن هر چه بیشتر "اتحاد برای دموکراسی" و وادار کردن حکومت به پذیرش حتا " خواست های حد قلی" اصلاح طلبان (آزادی رهبران سبز، زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و تجمعات، و برگزاری انتخابات آزاد) پایگاه اصلی‌ دیکتاتوری و ظلم حاکم بر کشورمان از بین خواهد رفت و امکان حضور همه هموطنان زجر کشیده و آزاده برای حرکت و پیشرفت به سوی ایرانی‌ آزاد و آباد فراهم خواهد شد.

onsdag 27. juli 2011

سایت‌های سبز، لطفا برای انعکاس نظر مردم ایران در مورد انتخابات مجلس، نظرسنجی انجام بدهید


با توجه به خفقان و جوّ پلیسی‌ و امنیتی حاکم بر کشور که انجام هر گونه فعالیت آزادانه سیاسی و مدنی را بسیار دشوار کرده است، و با توجه به بحث‌های گسترده و بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید در ارتباط با انتخابات آتی مجلس، پیشنهاد میشود سایت‌های حامی‌ جنبش سبز با هماهنگی‌ با یک دیگر نظر سنجی بزرگی‌ انجام دهند. تا هموطنان بتوانند نظر خود را مبنی بر شرکت یا عدم شرکت و شرایط شرکت احتمالی‌‌شان در این انتخابات را بیان کنند

هشداری به کاربران: از باز کردن لینک‌ها و وارد شدن به وبسایت‌های ناشناس خودداری کنید

  هموطنان از باز کردن لینک‌ها و وارد شدن به وبسایت‌های ناشناس خودداری کنیدبه خصوص اگر فرستنده لینک را نمی‌‌شناسید و به وی اطمینان ندارید. چرا که بعضی‌ افراد بی‌ وجدان و بعضا وابسته به حکومت با فرستادن کاربران به وبسایت‌های آلوده به انواع ویروس و اسپایور، قصد صدمه زدن به پی سی‌های شما و در بدترین حالت ربودن اطلاعات حساس و خصوصی شما را دارند. معمولان شگرد این افراد دعوت شما به دیدن خبر، عکس یا فیلم‌های "جنجالی" است!.

!هنگامی که خواهیم فهمید پول را نمی‌شود خورد



فقط هنگامی که آخرین درخت قطع شد، آخرین رودخانه آلوده شد، آخرین ماهی‌ گرفته شد... آنگاه خواهیم فهمید که پول را نمی‌شود خورد! (ضرب‌المثل سرخپوستان)     

søndag 24. juli 2011

آقای رضا پهلوی و "حمایت مشروط" از رهبران جنبش سبز و توضیحی در مورد الگوی "سکولار" ایشان: کشور پادشاهی نروژ

آقای پهلوی در مصاحبه اخیر خود با سایت رهسا حمایت مشروط  خود را از رهبران جنبش سبز اعلام کرده است. وی  تاکید کرده است که فقط با کسانی‌ حاضر به همکاری است که "در جست‌جوی یک راه حل واقعی در ماورای نظام در قالب یک آلترناتیو نظام سکولار باشند". من به عنوان یکی‌ از حامیان جنبش سبز ملت ایران و نماد‌ها و رهبران این جنبش آقایان موسوی و کروبی، مطلبی را باید خدمت ایشان عرض کنم: مهدی کروبی و میر حسین موسوی بر خلاف شروطی که آقای پهلوی مطرح کرده، نه شعار سکولاریسم مطرح کرده اند و نه خواستار سرنگونی حکومت شده اند. تاکید‌ رهبران جنبش سبز همواره بر حقوق ملت، نفی دیکتاتوری و سرکوب، آزادی‌های سیاسی و انتخابات آزاد بوده است و اعتراضات مدنی و تظاهرات خیابانی را راه رسیدن به این اهداف دانسته اند. در نتیجه آقای پهلوی در پاسخ به سوال خبر نگار باید با صراحت اعلام میکردند که "نخیر، از جایی‌ که این افراد مثل بنده که در کمال شجاعت از فاصله هزاران کیلومتری ایران شعار سرنگونی حکومت را میدهم خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند، هیچ حمایتی از رهبران جنبش سبز انجام نمیدهم"! و به این طریق خیال خبر نگار رهسا نیوز و بقیه را راحت میکردند. از سوی دیگر آقای پهلوی همچنان از کشور نروژ به عنوان کشوری که "مشخص و کامل دین را از حکومت" جدا کرده است نام میبرد. به عنوان کسی‌ که از نوجوانی و بیشتر عمرم را در این کشور زندگی‌ کردم، باید خدمت ایشان عرض کنم که در کشور نروژ در یک کلام دموکراسی پیاده شده است. مفاهیم مذهبی‌ کمابیش در سیاست و سیستم حکومتی این کشور وجود دارد. بر پرچم نروژ نقش صلیب وجود دارد و این کشور دارای دین رسمی‌ است (مسیحیت پروتستان) و شاه این کشور بر اساس اصل چهارم قانون اساسی‌ باید به این دین اعتقاد داشته باشد و از آن محافظت کند. همچنین بر اساس اصل دوازدهم قانون اساسی‌ باید بیشتر از نصف وزیران دولت معتقد به دین رسمی‌ کشور باشند(1). در این کشور حزب دین گرا وجود دارد که در اساس نامه ش روی پیاده کردن "ارزش‌های مسیحی‌ و انسانی‌" تاکید شده است.(2) با این توضیحات، آقای پهلوی چگونه از کشور نروژ به عنوان یکی‌ از الگو‌های "سکولار" خود نام میبرند؟ چرا برای همکاری با دیگران پیش شرطی را میگذراند که حتا در دمکرات‌ترین کشور‌های دنیا هم هنوز پیاده نشده است؟

1- http://www.stortinget.no/en/In-English/About-the-Storting/The-Constitution/The-Constitution/

2- http://www.krf.no/ikbViewer/page/krf/politikk/english

lørdag 23. juli 2011

آقای نبوی، مسئول و مقصر اصلی‌ را از قلم انداختید!

 ابراهیم نبوی، در مجموعه نوشتاری به انتقاد از ملت ایران و "ویران گری، انقلابی گری، قانون گریزی، توهم توطئه" و هزار و یک اشکال دیگر ما مردم اشاره میکنند. البته قصدم این نیست که ادعا کنم که هیچ کدام از این انتقادات به جا نیست. بدون شک ملت ایران، مثل خیلی‌ ملت‌های دیگر کشور‌های جهان سوم سرشار از تضاد، مشکلات اجتماعی/فرهنگی/سیاسی، و کمبود‌ها و بد آموزی‌های فراوانی‌ است. اما آقای نبوی نقش حکومت‌ها و دیکتاتور‌هایی‌ که با توطئه و نیرنگ و تهدید و زور و چماق و گلوله، چندین و چند نسل است که از فعالیت‌های سازنده اجتماعی، فرهنگی‌ و سیاسی هزاران هزار شهروند آزاده، فرهیخته و مسالمت جوی کشور ما جلوگیری کرده اند را فراموش میکنند. مگر نه این است که همین شهروندان آزاده هستند که باید ناهنجاری‌ها و مشکلات جامعه را با همکاری دولت و حکومت یک کشور مرتفع سازند؟ و مگر بدون وجود امکان انتقاد و اعتراض به سیاست‌های غلط یک حکومت میشود هیچ اصلاحاتی انجام داد؟ وقتی‌ حکومتی کوچکترین انتقادی را بر نمی‌‌تابد و شهروندان آزاده خود را تبعید و تهدید و زندان و سرکوب می‌کند تکلیف چیست؟ آن جامعه چگونه باید اصلاح شود و که می‌خواهد و میتواند این کار را انجام دهد؟ آقای نبوی فراموش میکنند که کشور‌ها و ملت‌های دیگر هم حتا با اینکه بعضا از لحاظ علمی‌ و اقتصادی و سیاسی بسیار پیشرفته تر از کشور ما بودند هم دچار "دیکتاتوری و هرج و مرج و قانون گریزی و انقلابی گری و توهم توطئه" و هزار فاجعه دیگر شده اند. از مهد تمدن غرب که ایتالیا و آلمان و یونان باشند، تا کشور‌های آمریکای جنوبی یا کشور‌های هم قاره ما مانند چین و کامبوج و کره شمالی و اندونزی و ... مساله‌ای که اینجا نباید فراموش شود مسئولیت بی‌ چون و چرای دیکتاتوری‌های حاکم فعلی و سابق کشور ها، از جمله ایران ما در تمام فجایع کشور‌ها و ملت‌های تحت سلطه خود بوده و هست. چرا که یک دیکتاتوری با زور و تهدید و سرکوب قدرت مطلقه و بی‌ چون و چرای سیاسی یک کشور را به دست می‌گیرد. اما قدرت مطلقه و بی‌ چون و چرا، لاجرم مسئولیت مطلق و بی‌ چون و چرا هم برای دیکتاتور به همراه دارد. حالا این دیکتاتور می‌خواهد استالین، هیتلر و موسولینی و پینوشه و پلپت و کیم جونگ ایل و سوهارتو و مائو و فیدل کاسترو  باشد یا شاه و خمینی و خامنه‌ای!