بحث اتحاد و تمرکز هر چه بیشتر بر روی فعالیت و مبارزه علیه دیکتاتوری فاجعه بار حاکم بر کشورمان مقوله جدیدی نیست و سالهای سال است که کمابیش مطرح بوده است. منتقدین و مخالفین حکومت، چه در دوره دیکتاتوری خمینی و چه در دوره دیکتاتوری خامنهای، به درستی و بارها بر اهمیت اتحاد و یکپارچگی اپوزیسیون تاکید کرده اند. چرا که بدون اتحاد، عقب راندن یا سرنگونی این حکومت تا به دندان مسلح میسر نبوده و نیست. اما یا هیچ اتحاد فراگیری شکل نگرفت و یا پس از شکل گرفتن به دلیل ایجاد تفرقه، یا سرباز کردن اختلافاتی که " به خاطر اتحاد " مسکوت گذاشته شده بودند، و همچنین زیر پا گذاشتن دموکراسی درون تشکیلاتی توسط یک طیف، به مرور زمان تضعیف و فقط در حد نامی باقی ماند. اکنون نیز مدتی است که بحث تشکیل یک اتحاد فراگیر (شورای ملی) مطرح شده است و برخی افراد و گروههای مختلف از این ایده حمایت کرده اند. شخصی که شاید بیشتر از هر کس دیگری در چند سال اخیر بر تشکیل " یک اتحاد فراگیر " تاکید کرده، رضا پهلوی است. ایشان کمتر مصاحبهای انجام میدهد، بدون آنکه بر ضرورت " ایجاد یک اتحاد فراگیر بر اساس دموکراسی و سکولاریسم " تاکید نکند. باز هم تاکید میکنم، در اینکه اتحاد و یکپارچگی علیه حکومت در شرایط فعلی کشورمان بسیار مهم و تعیین کننده است هیچ شکی به خود راه نمیدهم. اما چند نکته در این رابطه به نظرم میرسد که آنان را مطرح میکنم، چرا که به همان اندازه مهم و تعیین کننده هستند ! اولین نکته این است که آیا شرط اعتقاد به دموکراسی برای ایجاد این اتحاد، فقط اعتقاد به آن در حد شعار است، یا در گفتار و عمل هم باید به آنان معتقد بود؟ آیا هر شخص یا گروهی که فقط در مقطع تشکیل این اتحاد به یک باره یاد این مفاهیم زیبا میافتدد، ولی غیر از آن در گفتار و عمل خود کاری جز دفاع از دیکتاتوری و دیکتاتور ها انجام نمیدهد، میتوانند وارد این اتحاد بشوند؟ به عنوان مثال شخصی مانند امیر عباس فخرآور که پیشینه سراپا سوال او زبانزد خاص و عام شده است، میتواند صرفا چون " میگوید " مدافع دموکراسی و مخالف حکومت است وارد این تشکیلات شود؟ مگر غیر از آن است که اگر همچین اتحادی ایجاد شود، در آینده نه چندان دور دچار اختلافات و درگیری درونی خواهد شد، و هر چند هم که در آغاز بسیار " فراگیر " باشد، از هم فرو خواهد پاشید؟ نکته بعدی این است که طیفهایی که قصد تشکیل این اتحاد را دارند، آیا در وحله اول خود با هم طیفهای خود توانسته اند کنار بیایند و در چهارچوب یک تشکیلات منظم با تفاهم و حفظ اصول دمکراتیک باهم همکاری داشته باشند؟ آیا جمهوری خواهانی که از این اتحاد حمایت میکنند در ایجاد اینچنین تفاهم و تشکیلاتی موفق بوده اند؟ آیا مشروطه خواهان اینچنین اتحاد و تشکیلات فراگیری از قبل تشکیل داده اند؟ حتا رضا پهلوی که از چهرهای شاخص این تلاش است، آیا در درون اینچنین تشکیلاتی فعالیت کرده است؟ یا قرار است با فرمول سحرآمیز " همه باهم " بدون گذراندن این مراحل بسیار مهم در تشکیل هر گونه حرکت دمکراتیکی، یک شبه همه به دموکراسی خواهان کارکشته در زمینه کار سیاسی و تشکیلاتی تبدیل شوند؟ مگر یکی از لازمههای اساسی دموکراسی، تحزب و ایجاد تشکیلات سیاسی نیست؟ آقای پهلوی در طول بیش از ۳۰ سال فعالیت سیاسی خود، چه تشکیلات سیاسی را ایجاد کرده است؟ و اگر آری، در کدامیک خود را در کنار کاندیدهای دیگر به رای آن تشکیلات گذشته است تا به همه ثابت شود که ایشان یک فعال سیاسی دمکرات به معنی واقعی کلمه است و نه فردی که فعالیت سیاسی او در حد همان شعارهایی که کوچک و بزرگ بدون کوچکترین تجربه سیاسی میتوانند مطرح کنند. این مسائل مهم چیزهای نیست که بشود آنان را با شعار " امروز فقط اتحاد " دور زد. اگر اتحاد سیاسی قرار است تشکیل شود، باید از احزاب سیاسی و سیاستمداران تشکیل شود و یا حد اقل هسته اصلی آن باشد، نه طیفها و گروههایی که حتا اسم آنان به گوش کسی نخورده است و هیچ سابقه فعالیت تشکیلاتی و سیاسی روشنی ندارند. نکته آخر که به شخص آقای پهلوی بر میگردد این است: رضا پهلوی باید تکلف خود را روشن کند، آیا ایشان یک فعال سیاسی هستند یا یک شاهزاده مشروطه؟ اگر فعالی سیاسی هستند اعلام کنند از طرف کدام تشکیلات به نمایندگی انتخاب شده اند و آیا در این پروسه کاندیدهای دیگری هم حق انتخاب شدن داشته اند و دموکراسی درون سازمانی رعایت شده است؟
اگر هم خود را یک شاهزاده مشروطه میدانند که در مشروطه اعضای خاندان سلطنتی حق دخالت در سیاست را ندارند و فقط باید در حد یک نماد باشند
.
Ingen kommentarer:
Legg inn en kommentar
Merk: Bare medlemmer av denne bloggen kan legge inn en kommentar.