mandag 8. oktober 2012

مساله اساسی‌ پایداری است و اتخاذ مواضعی که هم خود بتوانیم علنأ از آن دفاع کنیم و هم مردم بتوانند برای تحقق‌ آنان به میدان بیایند


پس از مصاحبه محمد رضا خاتمی در رابطه با اصلاح طلبان و مواضع آنان نسبت به حکومت، دوباره بحث اصلاحطلبی یا سرنگونی طلبی داغ شده است. بدون شک عدّه‌ای از هموطنان دوباره خواهند گفت که " اصلاح طلبان را باید رها کرد چرا که خواهان سرنگونی کل رژیم نیستند ". اما باید این واقعیت را قبول کرد: در داخل کشور نمی‌توان فعالیت علنی و شناسنامه دار داشت و همزمان شعار " سرنگون باد جمهوری اسلامی " سر داد. این تجربه را ما بارها از سر گذرانده ایم، و همه شاهد بودیم که مجاهدین و فدائیان و دیگر گروه‌های سرنگونی طلب به چه سرنوشتی دچار شدند و چگونه بی‌ آنکه مردم عادی کوچکترین اعتراض خیابانی به سرکوب وحشیانه آنان انجام دهند، قلع و قمع شدند. فراموش نکنیم که تمامی‌ این گروه‌ها قبل از وارد شدن به فاز سرنگونی " اصلاح‌طلب " بودند و بارها تلاش کردند با اعتراضات خود حکومت را " اصلاح کنند ". ولی‌ حکومت با ادامه فشار بر آنان در نهایت آنان را وادار به شورش و قیام کرد و نتیجه شد آنچه که دیدیم... اکنون نیز اصلاح طلبان در همان دو راهی‌ قرار گرفته اند. آیا باید پس از این همه ظلم و جنایتی که علیه آنان و دیگر منتقدین و معترضین صورت گرفته است، به یک باره فریاد " سرنگون باد " سر دهند و تجربه امتحان شده را انجام دهند؟ یا با تاکید بر اعتراضات خود به حکومت، همچنان خواستار آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی تجمعات و برگزاری انتخابات آزاد (خواست‌های حد اقلی رهبران جنبش سبز) شوند؟ از نظر نگارنده با توجه به توضیحاتی و تجارب بالا، گزینه دوم منطقی‌ تر و واقع بینانه تر می‌‌آید. مساله تعیین کننده مقاومت و پایداری بر خواست‌های مطرح شده است و کوتاه نیامدن در برابر دیکتاتور است که تا به اینجا بخش بزرگی‌ از اصلاح طلبان به خوبی‌ ایستاده اند و امیدوارم همچنان مقاومت کنند تا حکومت در نهایت وادار به عقب‌نشینی و تن دادن به خواست و اراده ملت شود
.

Ingen kommentarer:

Legg inn en kommentar

Merk: Bare medlemmer av denne bloggen kan legge inn en kommentar.