تلویزیون "من و تو" که بعد از مصاحبه طولانی با فرح پهلوی (البته نام آن را مستند گذشت ! و کاری جز تلاشی مضحک برای تطهیر حکومت دیکتاتوری شاه از وطن فروشی ها، فساد مالی و جنایت انجام نداد) اکنون فیلم تبلیغاتی دیگری ساخته است تا رضا شاه را هم، که جنایتکار و دزد بودنش [۱] [۲] بر کمتر کسی پنهان است, تطهیر و بلکه به مقام "پدر ایران نوین" ارتقا دهد! البته باز کمی انصاف به خرج داد و همانند بسیاری از پهلویست ها، رضا شاه را "پدر ملت ایران" ننامید! البته باید تاکید کرد که کمتر کسی هم منکر ساختن راه آهن و دانشگاه تهران و دیگر اقدامات عمرانی در زمان رضا شاه است، ولی مساله آن است که بسیاری از دیکتاتورها این قبیل اقدامات را برای کشورهای خود انجام دادند، از هیتلر و موسولینی گرفته تا صدام و قذافی! ولی این اقدامات هیچ چیز از جنایتکاری و سؤ مدیریت دیکتاتورها در سایر زمینهها کم نمیکند. شاید تنها شانسی که ایران و مردم ایران آوردند، این بود که رضا شاه نتوانست همانند آلمان و ایتالیا و ژاپن ارتش آنچنان قوی به وجود بیاورد، اگر نه به جای تسلیم رضا شاه و ارتشش به متفقین، شاید همانند آلمان شاهد جنگی ویرانگر و تجزیه کشور میبودیم.
[۱]
دکتر عباس میلانی:
"متاسفانه این مساله را رضا شاه داشت که از لحاظ مالی نادرستی های بسیار جدی داشت. به گفته ی خود دولت فروغی، که برگزیده و برگمارده رضا شاه بود، وقتی که رضا شاه رفت، ۴۰% کل نقدینگی مملکت در حساب های شخصی خود او بود."
http://www.youtube.com/watch?v=63Lyr26HbRs&feature=youtu.be&t=4m12s
[۲]
احمد احمدی، معروف به پزشک احمدی ، شکنجهگر حکومت رضا شاه ، که با تزریق آمپول هوا و آمپول های سمی، مخالفان و منتقدان حکومت را به قتل میرساند.
http://fa.wikipedia.org/wiki/احمد_احمدی_(پزشک)
خدیجه دختر ۱۳ سالهی باهوش و مهربان که با پدر انس و الفتی ویژه داشت، روزی که در کنار ساختمان زندان شهربانی دیدار پدر را انتظار میکشید، ناگهان او را طنابپیچ و دست و پا بسته، اسیر دست ماموران خاکی پوش رضاشاه کبیر میبیند، که کشانکشان به سوی سرنوشتی میبرندش، که پیش از او بر سر بسیاری دیگر نیز آمده بود، و خبرش در شهر سایهای از خوف و خطر دستگاه رضاخانی را گسترده بود. خدیجه بر سر و روی خود میزند و باحالتی زار و رنگ پریده و هوش و حواس از دست داده به خانه برمیگردد، دیدار وضع رقتبار پدر و شوک روانی حاصل از این دیدار هیچگاه خدیجه را رها نساخت. دخترک، برای تمام عمر از دست رفت. او دیگر هرگز از بستر بیماری برنخاست!
روح و روان لطیف کودکانهی خدیجه، دختر شاد و زرنگ دکتر مصدق، که با رفتار خشن و بیرحمانهی ماموران زندان شهربانی رضا شاه خراشیده بود، به این سادگی قابل ترمیم نبود. او که بر اثر این شوک، به بیماری حاد اعصاب و روان مبتلا گردید، مداوایش در تهران بینتیجه ماند و به سفارش پدر، دخترک را برای درمان راهی آسایشگاهی در سوئیس میکنند. او عمری در کنار بیماران روانی به سر میکند ولی هیچ وقت تصویر طناب پیچ شدهی پدر را فراموش نمیکند و به حالت طبیعی باز نمی گردد.
https://3rahejomhoori.wordpress.com/2011/11/08/zendaniane-seyasi/?preview=true
Ingen kommentarer:
Legg inn en kommentar
Merk: Bare medlemmer av denne bloggen kan legge inn en kommentar.